شبیه کلمه ای که خدا دوست دارد: شهید

برویم به کوچه‌های بارانی

کتابی برای بارانی شدن و بارانی‌تر شدن

درباره کوچه‌باران

كتاب «كوچه باران» كه نویسنده، آن را عاشقانه‌هایی خاص می‌داند، فرصتی است برای یك آشنایی دست اول و نزدیك با حرف‌ها و احساسات زندگی طبیعی و عادی این ستاره‌ها و خواندن خاطرات دل‌نشین خانواده‌هایشان كه در گفت‌وگوی صمیمی با نویسنده بیان شده و از تعارف‌های رسمی یا برنامه‌های تبلیغاتی به‌دور است؛ تا جایی كه برخی از خانواده‌ها حتى اصرار داشته‌اند نام شهیدشان ذكر نشود و ناشناخته باقی بماند.

كتابی را كه نشود بدون اشك و آه خواند یقین می‌کنم نویسنده با اشك و آه نوشته است. كتابی كه هر صفحه‌اش با نسیم احساس ورق می‌خورد و یا با طوفان عاطفه در هم می‌ریزد، مطمئن می‌شوم كه کوه‌هایی از عاطفه و احساس در پشت سر دارد. كتاب «كوچه باران» به اندازه هر نقل و هر نگارش و هر بار خوانش هر صفحه و هر خاطره‌اش مجموعه‌ای متراكم از معنویت‌ها و حقیقت‌ها را دارد. نمی‌شود كتاب را یک‌باره خواند، از آن کتاب‌هایی است كه مثل فنجان قهوه باید کم‌کم مزه‌مزه كنی و بگذاری آرام‌آرام طعم خاص و متفاوتش در تمام جانت سرازیر شود و رایحه غریبش همه گوشه‌های وجودت را پر كند. وقتی حضور پررنگ شهیدان را در كنارت احساس می‌کنی به یاد وصیت‌نامه شهیدی می‌افتی كه باور داشت بعد از رفتنش همیشه حاضر هست، و هست، و همچنان هست.

از جنس باران

ویدئوهایی کوتاه از خوانش کتاب

گذری از کوچه باران

کوچه باران روایت ۶۰ شهید است …

پسـرم! علیرضایم! محمدم! عباسم! رشیدم! حسینم! همه‌شان با تأکیدی خاص «م» مالکیت را ادا می‌کردند و چه حظّی می‌بردند. هنوز خیلی‌هایشان باور نکرده‌اند که فرزندشان رفته است. شهید رفته است. هنوز منتظرند که بیاید و زنگ خانـه را بزنـد.
مـادر شهید محمدحسـن امینـی می‌گفت: «چند بار به حاجی اصرار کردم که این خانه را بفروشیم و برویم جایی دیگـر. از بس در و دیوار این خانه و خاطرات محمدحسن در آن به روحم فشار می‌آورد.
حاجی هر بار به بهانه‌ای طفره می‌رفت تا یک روز به خون محمدحسـن قسـمش دادم که چرا دلش بـه رفتن رضا نمی‌شود… شانه‌هایش لرزید و گفت: «حاج خانم! اگر برویم و روزی محمدحسن برگردد و ما اینجا نباشیم، بچه‌ام سردرگم می‌شود. باشیم اینجا که آمد خانه، پشت در نماند.

«پیکر محمدحسـن سـر نداشـت و حاجی هنوز امید داشـت که برگردد.»

از جنس باران

ویدئوهایی کوتاه از خوانش کتاب

در رسانه ها

کوچه های باران در رسانه ها و پایگاه های خبری

«کوچه باران» پس از انتشار با واکنش‌های مثبتی از طرف مخاطبان رو‌به‌رو شده است؛ امیر اسماعیلی نویسنده این کتاب در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری آنا درباره کتاب «کوچه باران» گفت: کتاب روایت ۶۰ شهید است که در قالب‌های ۶۰۰ کلمه‌ای تدوین شده است. این ۶۰ شهید به معنای اجتماعی شهید هستند نه صرفاً مربوط به یک دوره خاص.

کتاب «کوچه‌باران» روایت ۶۰ شهید به قلم امیر اسماعیلی است که نشر پرنده در تازه‌ترین اتفاق خود آن را منتشر کرده است.

هر یك از شهیدان مظلوم و سرافراز این دوران، فارغ از جنبه‌های احساسی و عاطفی شهادتشان كه در تبلیغات رسمی به آن پرداخته شده است گنج‌هایی ناگفته و نانوشته دارند كه امیر اسماعیلی كوشیده تا از درون خانواده‌هایشان جستجو كند و در قالب كتاب «كوچه باران» به خواننده برساند

سال‌ها پس از دوران جنگ تحمیلی صدام با ایران، نسل جدید فرصتی یافت تا از خلال حضور رزمندگان ایرانی در جنگ با داعش رنگ و بوی مقاومت و ازجان‌گذشتگی را در اطراف خود احساس و تجربه كند.

نویسنده کتاب «کوچه باران» می‌گوید: تلاش کردم برای روایت‌ زندگی شهدا در این کتاب نگاه کلیشه‌ای نباشد و به بعدهای دیگر زندگی شهدا نیز بپردازم و به همین دلیل زندگی شهدایی که در این کتاب‌ به آن‌ها پرداخته شده است روایت ساده‌ ۶۰۰ کلمه‌ای و روان دارد.